واقعا خیلی جالبه امشب حکم اون ه ای رو دارم که می ندازن تو قفس ماهیا که از ترس شنا کنن و زنده بمونن با دو تا آقا شیفتم هیچ کدوم نمی رن بخوابن، هردوشون فکر کنم می ترسن من رو با اون یکی تنها بذارن، اخه تصور کن ،اینجا به این شلوغی،احمق برو بخواب راستی خودمم از لج نمی رم بخوابم اون داستانش طولانیه حالا این یکی که ولش می کردی رو صندلی ولو بود خرو پف می کرد ،دریده نمی ره بخوابه آخخ فحشم میاد ،فحشم میاد شما هم جای مت بودید همین بودید کی از آنتن خوشش میاد جز
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت